ترانه و شعر آهنگ همسايه مهراب
ديگه كسي نمونده كه بگه پشتت مي مونم وصيت ميكنم واسم نماز نخونن
اصلا بالا سرم نذارين كسي گريه كنه من جوون بودم ولي با عقايد كهنه
من ميرم زير خاكي كه از زندگي آزاده من مهرابم اسمي به معنيه سجاده
اين دردا واسه امثاله من يه عمره خاطرست اين خاطره بود ولي بدجوري كمرمو شكست
من صداي اون بچه ايم كه آينده مياد به تو ميگه مادر ولي پدرشو ميخواد
وقتي بزرگ بشه نذار بياد سر خاكم بگو خدا دوسم داره فقط يه ذره ناپاكم
بگو وقتي تحملش طاق شد روز و شبش دود و دم همين يه اتاق شد
لرزش دست و پام خون تا خرخره رسيده شاه رگاي پاره مفصله بريده
ناخوناي زخمي ديواراي خوني با قرص ديازپامو يه مرگ آسموني
صداي جيغ و داد اون مادر معصومم هواي دلگير خونه كه ميكه محرومم
از زندگيه دوباره و عاشقي و بازي تا مست كردنو دعوا و حاشيه سازي
سرفه هاي خوني و حلقه ي تو دستم ريه هاي داغون چه كاري بده دستم
مشتم پره قرصو روي سگم بالا اومد اين دفعه تيغه كم آورده جلو رگام زانو زد
ايندفعه نه اشكي بريزو نه سياهي بپوش فقط يه وصت تابوت منو بگير به دوش
ميخوام واسه آخرين بار بالا سرت باشم بعدش دفنم ميكنن خاك زير پا شم
ببين آسمون به خاطر من خون گريه كردا امروزمو كشتم به اميد فردا
گره ي كور زديمو نتونستيم بازش كنيم تخته گاز ميرفتيمو ترمز آرامش بريد
پاي قولي كه داديم وا نستاديم جدا شديم به خياله باطل كه فك كرديم خدا شديم
يه روزي يه جا ميبينمت كه تنها نيستي رفيقم كنارته ولي تو خوشبخت نيستي
نه دلم به مونده نه دلت به رفتنه پشيمون ميشي همون روزي كه ديره هفتمه
دلم به هر كسي كه خوش شد دلخوشيامو كشت افسردگي اومد قرصم كه مشت مشت
خاطرات مثله يه تيغ كند مي مونه كه پاره نميكنه فقط زخمامون مي مونه
آدماي غمگين عجب حافظه اي دارن حواسشون پرته عاشقه تيغو طناب دارن
ديگه عادت كردم كه بهت عادت نكنم قولاي الكيه هيشكيو باور نكنم
تكست آهنگ همسايه مهراب
ميگرن گرفتم شنيدي امشب حالم خرابه از اون حالايي كه ديدي
بد خوب مياد جلو چشم فقط اينو موندم تو چرا از من بريدي
تو آفتاب من بودي منم درخت بي سايه ما خونه يكي بوديم چطوري همسايه
تو همسايه ي من بود همسايه بودي اين همسايه هنوز روت غيرت داره ها
اسم همسايه بخدا حرمت داره ها تو بي حرمتم نكن دستامو ول نكن
تنهايي يعني با بغض بخوابي يعني عكسشو ميبيني زير پتو دوباره گريه ات بگيره
دوباره بي تابي يعني دستاتو روي عكساش بسابي دوباره بي خوابي
دوباره بي خوابي اين سردرداي مدام انگار نداره هيچ راهي
غربت اين مردو دوست داشتي چي شد حالا واست يه آدم غربتي شدم
غيرتي دوست داشتي قيمتي نبودي كه بخوام سرت غيرتي بشم
يه وقتايي ميشه كه يه چيزي سهمت نيست درست مثه دستام كه ديگه تو دستت نيست
حتي خود خدام تو رو از ياد ميبره انگشت اشارشم به سمتت نيست
قوي بمون بذار مردم بخندن به اشكام بذار با حرص بخندن
يا اونايي كه وقتي داري عشقه اولشوني و وقتي كه نداري چشمامشونو روت ميبندن
تنهايي بخشي از بزرگ شدنه يعني اينقدر تيغ بكشي كه پوستتو بكنه
مثه مردي كه از بغضو كينه پره تو دله شب تو خيابون پرسه ميزنه
دلگيرم منو تو عاقل نشديم بعد جداييمون آدم سابق نشديم
حتي به جاي آب شبا الك ميخورم حالم تو خودم نيست يهو دستامو ميبرم
يهو خون فواره ميزنه سر تا سره خونه ياد بيت قديمي ديوونه خونه پره خون
اصا از اين به بعد منمو تنهايي اصا گور باباي فكراي رويايي
**
- پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۹۷ ۰۷:۱۴ ۱۳۵ بازديد
- ۰ نظر