ترانه و شعر آهنگ كاسه خون مهراب و معراج و اميرحسين حيدريان
بي معرفت دلم رو كنده از خودش وقتي كه رفت نديد تنم سرد شده
رسيد به گوشم كه به دنيا اومده الهي شكر واسه خودش مرد شده
بي معرفت چقدر دعا كرده بودم كه بعد من عاشقه هيشكي نشه
ميشه مگه عشقه يكي جدا بشه تنهاش بذاره تنهايي پير نشه
تنها كجا بدونه من چشماي نيمه جونه من بي سر فقط خدا ميدونه
حالا بگو چه حسيه وقتي ببيني اشكمو رفتي بدونه هيچ بهونه
باز باران با ترانه ميزند بر بام قلبم باز گريه عاشقانه ميكنم ياد تو هر دم
با تو بودم اي پري روزي كه عقل از من گريخت گر تو هم از من گريزي واي بر احواله من
گلايه اي نيست منو فاصله ها همزاديم گاه تو را از دور ببينم خوبه خوب است حاله من
با دوست عشق زيباست با يار بيقراري از دوست درد ماند از يار يادگاري
اين مرام مادرم واي سياهي كيستي جيم جمالت كه اصلا آدم موندن نيستي
نون نماز ميت و سر به سر خاك زنيم دردامو حساب نكن امشبو مهمونه مني
دل به دل راه نداشت اين روزا اي وايه من تو چه ميدوني شبا از حاله بي تابه دلم
بودنت يه درده و نبودنت درد دگر يكي نيست پرسد ازت چه كشيدي اي پسر
تكست آهنگ كاسه خون مهراب و معراج و اميرحسين حيدريان
لاله ديدم روي زيباي توام آمد بياد شعله ديدم سركشي هاي توام آمد بياد
سوسنو گل آسماني مجلسي آراستند روي و موي و مجلس آراي توام آمد بياد
بود لرزان شعله شمعي در آغوش نسيم لرزش زلف سمنساي توام آمد بياد
در چمن پروانه اي آمد ولي ننشسته رفت با حريفان قهر بيجاي توام آمد بياد
چشم چشم دو ابرو چشماي گريون بي سو كمرم بند شكسته ن كمند گيسو
وقت باران همه ي پنجره ها ميرقصند باز كنيد پنجره را باز هوا ميخواهم
بي سبب نيست كه من خيره به لبهاي توام فكر بي جا نكنيد واژه ي ما ميخواهم
مرز ما بيشتر از يك قدمي فاصله نيست دو قدم راه بيا چونكه دوتا ميخواهم
تنها كجا بدون من چشماي نيمه جونه من بي سر فقط خدا ميدونه
حالا بگو چه حسيه وقتي ببيني اشكمو رفتي بدونه هيچ بهونه
ما كه سوختيم حداقل بند دله ديگر باش من دلم خون غروبا تو بخند و شاد باش
وصف حالم حاله حول خودزنيست اين روزها شاهدن ولاه سخت است حاله من اين روزها
دل به دريا زدي گل بازي ميكرد كشتيه من كم غني نيست دل ببارد واسه تو مشتيه من
كودكي ده ساله بودم ميشنيدم از پرنده عشق ميرود در اين دنيا مثله آب رونده
روز مرگم نگذاريد بيايد مادرم ترسم اينه بشكند بازم تمامه باورم
جاي تلقين به بالاي سرم كف بزنيد شاهدي رقص كند جمعه شما كف بزنيد
روز مرگم وسط سينه ي من چاك زنيد اندرونه دله من يك قلمه تاك زنيد
گم شدم در اين شبه سنگي مرا پيدا كنيد از خيابانهاي دلتنگي مرا پيدا كنيد
وقتي تنها ميشوم با خنده يادت ميكنم سخت است ميدانم يك روز عادت ميكنم
بي سبب نيست كه در مزرعه ات ميمانم عاشقي ساده اي از جنسه شما ميخواهم
آي آرامشه قلبه خسته ي من برگرد آي درمان دله شكسته ي من برگرد
هاي وضعيته حاله ساده ي من خوش نيست با توام قسمتي از گذشته ي من برگرد
بعد از تو دگر عشق حرام است به من رفتم كه دگر تو را فراموش كنم
رفتم كه به در كنم خيالت از سر هرگز نه دگر هواي آغوش كنم
يك عمر براي ديدن روت كم است وقتي بروي همدمه من باز غم است
تاريكيه شبها به هيچ كسي رحمي نكرد اگه خورشيد نباشد كمر ماه خم است
**
- پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۹۷ ۰۵:۲۸ ۱۶۸ بازديد
- ۰ نظر